رازدونه شماره سی و یک (ادامه حرفای مادرانه ....)
اما وقتی بدنیا اومدی... می گفتن حالا قدر پدر و مادراتون رو می فهمید ، حالا می فهمید بابا و ماماناتون چی کشیدن ، حالا می فهمید بچه داری چقدر سخته ، بعضی بی منظور می گفتن ولی گاهی تو این جمله بار سنگین منت گذاشتن رو می شد احساس کرد ،این مقدمه رو گفتم که در اولین سالگرد مادارنه ام از باورهای مادرانه ام با تو فرشته مهربونم بگم. اگه تو الان هستی ، اگه الان معادل هر روزی که از 9/1/90 به بعد می گذره من یک روز زیبای با تو بودن رو دارم و مرورش میکنم و تک تک لحظات تک تک اون روزها برام پر از عشق و لذته،من همه این عشق و لذت رو از حضور تو فرشته مهربونم در کنار خودم دارم ، حضوری که به دعوت من و بابا رخ داده ، حالا که بعد از دعوتی که ا...